دونه عشقموندونه عشقمون، تا این لحظه: 4 سال و 4 ماه سن داره
ابجی جونابجی جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
داداش جونداداش جون، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات سومین فرشته مون

سلام.مامان سه تا فرشته ام.خاطرات سومین گل زندگیمونو اینجا مینویسم

شیرخوارگان امسال

امسال و روضه غریبانه شیرخوارگان... فدای دلت رباب جانم،😢😢😢😭😭😭 الهی بمیرم واسه سکینه خاتون ، چه کرد با نبودن برادرش،😭😭😭😭 دارد تلظی ات همه را میکشد ... گلم ،😢😢😢 چطور هرسال و هرسال این روضه رو تاب میاریم ،😢😢😢 چطوره که از این داغ بزرگ نمی میریم،😭😭😭 خدایا ... چه صبری به ما میدی . هر سال محرم میتونیم طاقت بیاریم. آخه این همه داغ ... این همه درد... دق نمیکنیم ، فقط از حکمت خودته. شکرت خدا ...
31 مرداد 1399

هفت ماهگی

سلام به گل دختر خودم هفت ماهه شدنت مبارک نورچشمم ابن روزا حسابی کنجکاو شدی و چند بار هم به شدت ضربه خوردی که خطر از بیخ گوشمون رد شد. بدترینش همین پریروز بود. بغلم بودی . گذاشتمت رو زمین . بالش گذاشتم پشت سرت که نیفتی . بلند شدم هنوز دو قدم نرفته بودم که صدای جییییییغت میخکوبم کرد. برگشتم دیدم روی دستت ، یکطرفه افتادی و شانه ات پیچیده. از ترس در رفتن کتفت ، داشتم دق میکردم. بغلت کردم . هیچ جوره آروم نمیشدی . دستم به کتف و دستت می‌رسید، نفست بند میومد. اول شونه هاتو لخت کردم دیدم شکل شانه ات تغییر نکرده بعدش با روغن سیاهدانه چرب کردم که البته در همون حین هم جیغ میزدی . بعدشم کتفت رو محکم بستم ، خوابیدی. ...
16 مرداد 1399

پایان امتحانات

سلام به دختر نازنین خودم بالاخره در تاریخ دوم مرداد۹۹ ، آخرین امتحانم رو دادم و بعد از سیزده ترم درس خوندن با اعمال شاااااااقه، فارغ‌التحصیل شدم . البته پایان نامه خودش یه پروسه غم انگیزه. خدارو شکر میکنم که بهم توان داد و یاریم کرد تونستم درسم رو به سرانجام برسونم. و اما از شما بگم ماشاءالله فهمیده شدی . میتونی بشینی. اطرافیان رو می‌شناسی. قهقهه میزنی . خوابت خیلی سبک تر شده . خودتو حسابی شیرین می‌کنی. ایام امتحاناتم که همیشه کنارت مینشستم درس میخوندم حسابی بهت خوش میگذشت. غذا هم شکر خدا خوب میخوری . آبگوشت و سوپ رو خیلی دوست داری. لواشک و برگه زرد آلو و کشک رو خیلی با اشتها میخوری. و اما چندتا ع...
8 مرداد 1399
1